سامیار جونسامیار جون، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 1 روز سن داره

پسر زمستانی

سفرنامه ی اولین سفر

 پسرم دنیای من اولین بهار زندگیت مبارک  عزیز دلم امسال عید برای من رنگ و بوی دیگری داشت ...تورا در آغوش داشتم ...پدرم و مادرم در کنارم بودند و همسرمهربانم همراه من....این یعنی خوشبختی... نفسم اولین سفرت رو تجربه کردی و سه نفری به شهر تبریز جایی که من در آنجا متولد شدم و عاشقانه دوستش دارم رفتیم  عزیز دلم اولین خنده ات رو در آخرین روز سال به مامان روحی کردی و این جوری بود که راه دلبری کردن رو یاد گرفتی روز سوم عید مهمانی شما پسر نازنینم بود خیلی خوش گذشت...و به خاطر ورود شما فسقلی به دنیای ما همه بهمون هدیه دادنددستشون درد نکنه پسر گلم تولد یک سالگی علی سام خوشگله هم بود که خیلی بهمون خوش گ...
15 فروردين 1394

اولین مهمانی پسرم

اولین مهمانی پسرم الهی دورت بگردم...دیروز برای بار اول مهمونی رفتی خونه عمه مریم... حسابی بهت خوش گذشت آخه تولد یک ماهگی شما رو هم همونجا برگزار کردیم...شمع تولدتم مهدی جون فوت کرد آخه شما خیلی کوچولویی پسر طلای من عمه مریم هم  بهت کادو داد دستشون درد نکنه..   ...
9 اسفند 1393

یک ماهگی پسرم

پسر نازنینم،سامیار من یک ماه از آغاز زندگیت گذشت و چه زود زمان می گذرد... به پاس داشتنت هر روز خدا را شاکرم .زندگی در کنار تو رنگ و بوی دیگری دارد و چقدر زندگی زیباست وقتی تو در کنارم آرمیده ای و من در حال تماشای توام یک ماهگیت مبارک پسر آریایی من   ...
9 اسفند 1393

20 روز با پسرم

20 روز با پسرم  سامیار من از اینکه خداوند تو را در دامان من نهاد تا زیبایی های دنیا را با تمام وجودم لمس کنم بسیار خوشحالم. الهی مامان جان... منو ببخش...شیرم برای سیر کردنت کافی نیست ...این موضوع خیلی ناراحتم می کنه..وقتی بهت شیر میدم و تو سیر نمیشی و گریه می کنی منم داغون می شم..گریه می کنم ...من نمی خوام برات کم بزارم اما نشد...منو ببخش.. . الهی من فدات بشم نفسم ،اینم چند تا عکس ناز از پسرم وقتی برای اولین بار دیدمت این شکلی بودی که من عاشقت شدم   هفته اول زندگی سامیار جونم     هفته دوم زندگی سامیار جونم     هفته سوم زندگی سامیار جونم ...
2 اسفند 1393

تولد مسافر کوچولو

تولد مسافر کوچولو سرانجام فرشته ی آسمانی ما ،بعد از یک سفر نه ماهه ،به روزهای پر از انتظار من و پدرش پایان داد و زمینی شد. سامیار من به دنیای خاکی خوش آمدی... سامیار کوچولو ،نهم بهمن ساعت 10:15 در بیمارستان بنت الهدی مشهد  به دنیا آمد و زندگی ما را پر از شادی کرد. ...
2 اسفند 1393

بدون عنوان

    لباس های پسزم                                     سرویس هوله پسرم     پیش بند های پسرم     وسایل بهداشتی پسرم         پتو های پسزم     سرویس خواب پسرم         کالسکه و کریر پسرم     ...
1 اسفند 1393

آخرین لحظه انتظار

سامیار عزیزم فقط چند ساعت دیگر... فرزندم در اوج پرواز می کنم و من با تو خوشبخت ترینم.انتظار رو به پایان هست و قلب من بی قرار تر از همیشه. از خدا خواستم...سالم باشی...مهربان باشی...غمخوار باشی...با شرف و با آبرو باشی...و هر آنچه که روح پاک تو را به تاراج می برد از تو دور باشد. از خدا خواستم...مادری باشم صبور و مهربان...راسخ و با ایمان...تا تورا در زندگی زمینی ات یاری کنم...تا در انسانیت به کمال برسی و در اوج زیبایی ها به پرواز در آیی و از زندگی ات لذت ببری سامیار من، از امروز تا پایان راهم در کنارت خواهم بود و از اینکه با تو مادر شده ام به خود می بالم.دوستت دارم ...
9 بهمن 1393

اسم پسرم

پسر گلم،نفسم،عزیز دلم الهی قربونت برم ،من و بابا مسعود یه عالمه اسم برای شما گل نازمون پیدا کرده بودیم اما انتخاب اسم برای شما نفسم کار خیلی سختی بود اما در نهایت من و بابا مسعود شما رو سامیار نامیدیم  مبارکت باشه پسرم سامیار نامی ایرانی و ریشه آن زردتشتی هست به معنی کسی که از آتش محافظت می کند   ...
7 بهمن 1393