یه دنیا حرف و عکس
پسرخوب من، عزیز دلم ،از 2 ماهگی به بعد فرصت نکردم از اتفاقاتی که تو این چند وقت افتاده برات بنویسم...جونم برات بگه که 4ماهگیت تمام شد و وارد 5 ماهگیت شدی... الهی قربونت برم ..هر روز که سپری می شه من عاشق تر و شما با مزه تر می شی از اتفاقات جدید برات بگم: عمو حمید در 26 اردیبهشت داماد شد و شما هم اولین مراسم عروسی تون رو رفتید و بماند که شما چقدر دلبری کردی الهی من فدات بشم پسر شیطون من در 4 ماه و 7 روزگی برای اولین بار بدون کمک غلت زدی تا می زارمت زمین سریع غلت می زنی و با دستات بازی می کنی و از مکعب های پارچه ای هم خیلی خوشت می یاد ...